خدایا؛
ما به امید "رازدار" بودنت،
"راز" دار شدیم...
و شرم نکردیم
از زیادی رازها و گناه ها،
یا ستارالعیوب!
- ۱۴ نظر
- ۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۲:۰۳
خدایا؛
ما به امید "رازدار" بودنت،
"راز" دار شدیم...
و شرم نکردیم
از زیادی رازها و گناه ها،
یا ستارالعیوب!
باور نمی کنم...
خالق نظم دانه های انار
زندگی مرا...
بی نظم چیده باشد!
باید قهر می کردی
....تنها می گذاشتی...
از ته دلت نیشخندی آمیخته با تمسخر و غم می زدی..
اما نزدی..نکردی...نرفتی...!
فکر کنم اینجای قصه شد که تو شدی خدا و من بنده...!
رمضان آمد و
آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر
شهر خدا کرد مرا
از گلستان
کرم طرفه نسیمی بوزید
که سراپای پر
از عطر و صفا کرد مرا
نازم آن دوست
که با لطف سلیمانی خویش
پله از سلسله
دیو دعا کرد مرا
فیض روحالقدسم
کرد رها از ظلمات
همرهی تا به
لب آب بقا کرد مرا
من نبودم بجز
از جاهل گم کرده رهی
لایق مکتب
فخر النجبا کرد مرا
در شگفتم ز
کرامات و خطاپوشی او
من خطا کردم
و او مهر و وفا کرد مرا
دست از دامن
این پیک مبارک نکشم
که به مهمانی
آن دوست ندا کرد مرا
زین دعاهاست
که با این همه بیبرگی و ضعف
در گلستان
ادب نغمه سرا کرد مرا
هر سر مویم
اگر شکر کند تا به ابد
کم بود زین
همه فیضی که عطا کرد مرا
استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره
ملکوتی شعبان گوارای وجودتان
آیت الله بهجت رضوان الله علیه: موقع خداحافظی که می شد
می گفت:
الهی از عمرت پشیمون نشی...