هــــــــوای وصـــــــال

هــــــــوای وصـــــــال

مــــــــولایمـــــ
دوست دارم برای دلــــــت که از من گرفته....
نماز آیـــــــــات بخوانم....

میشود برای مــــن که سالهاست خشــکــــ شده ام.....
نماز بـــــــــاران بخوانــــــی؟؟

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۴۲ مطلب توسط «الهام» ثبت شده است


ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم


در آسمانی نگاهت پر بگیرم


 

ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق


دست شما را جای قرآن سر بگیرم


 

ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب


با دست آغوشم تو را در بر بگیرم


 

ای کاش پایم واشود در خیمه اش تا


یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم


 

ای کاش در تقدیر من امشب نویسند


پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم


 

ای کاش می شد تا برای سجده از تو


مهری زخاک تربت مادر بگیرم



تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم


ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم




من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید


ای کاش ها را کاش ازاین در بگیرم

 


 

  • الهام

برای خواهرم فاطمه سادات


سر به هوا نیستم

 

امــــــــــــا


همیشه چشم به آسمان دارم


حال عجیبی ست


دیدن همان آسمان که


شاید “تــــــــــــو


دقایقی پیش


به آن نگاه کرده ای…!!!!



 

  • الهام

خدایا؛
ما به امید "رازدار" بودنت،

"راز" دار شدیم...

و شرم نکردیم

از زیادی رازها و گناه ها،

یا ستارالعیوب!


وَ بِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ‏...


  • الهام


باور نمی کنم...


خالق نظم دانه های انار


زندگی مرا...


بی نظم چیده باشد!


  • الهام


باید قهر می کردی


....تنها می گذاشتی...


از ته دلت نیشخندی آمیخته با تمسخر و غم می زدی..


اما نزدی..نکردی...نرفتی...!


فکر کنم اینجای قصه شد که تو شدی خدا و من بنده...!


  • الهام

رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا


مستعد سفر شهر خدا کرد مرا


 

از گلستان کرم طرفه نسیمی بوزید


که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا


 

نازم آن دوست که با لطف سلیمانی خویش


پله از سلسله دیو دعا کرد مرا


 

فیض روح‌القدسم کرد رها از ظلمات


همرهی تا به لب آب بقا کرد مرا


 

من نبودم بجز از جاهل گم کرده رهی


لایق مکتب فخر النجبا کرد مرا


 

در شگفتم ز کرامات و خطاپوشی او


من خطا کردم و او مهر و وفا کرد مرا


 

دست از دامن این پیک مبارک نکشم


که به مهمانی آن دوست ندا کرد مرا


 

زین دعاهاست که با این همه بی‌برگی و ضعف


در گلستان ادب نغمه سرا کرد مرا


 

هر سر مویم اگر شکر کند تا به ابد


کم بود زین همه فیضی که عطا کرد مرا




استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره


ملکوتی شعبان گوارای وجودتان



 

  • الهام

آیت الله بهجت رضوان الله علیه: موقع خداحافظی که می شد

 

می گفت:

 

الهی از عمرت پشیمون نشی...






  • الهام

ای مسافر !

ای جدا ناشدنی !

گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر !

تا به کام دل ببینمت...

بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم...

آه ! که نمیدانی ... سفرت روح مرا به دو نیم می کند ...

و شگفتا که زیستن با نیمی از روح تن را می فرساید ...

بگذار بدرقه کنم واپسین لبخندت را و آخرین نگاه فریبنده ات را...

مسافر من ! آنگاه که می روی کمی هم واپس نگر باش...

با من سخنی بگو مگذار یکباره از پا در افتم ...

فراق صاعقه وار را بر نمی تابم ...

جدایی را لحظه لحظه به من بیاموز...

آرام تر بگذر ...

وداع طوفان می آفریند... آیا فریاد رعد را در طوفان وداع نمی شنوی ؟!

باران هنگام طوفان را که می بینی ! آری باران اشک بی طاقتم را که می نگری ...

من چه کنم ؟ تو پرواز می کنی و من پایم به زمین بسته است ...

ای پرنده ! دست خدا به همراهت ...

اما نمی دانی ... نمی دانی که بی تو به جای خون اشک در رگهایم جاریست ...

از خود تهی شده ام ... نمی دانم تا باز گردی مرا خواهی دید ؟؟؟


عموی نازنینم روحت شاد



تو اکنون در میان ما نیستی

اما چشمهای مهربان تو

در اندازه واقعی یک قامت بلند به ما خیره مانده است

تو سرشار از اعتماد بودی و لبخند های تو

نوید بخش هستی ما بود و وقار ما

تو با خیال یکی شدی


ای فانوس روشن زندگی ما ...


و زندگی بی تو چه طاقت فرساست...


  • الهام

من حق دارم توی خط واحد بجای گوش دادن اندی و ،

.

مداحی حاج منصور گوش بدم

.

و حق دارم وقتی راه میرم بجای اینکه زل بزنم

.

 تو صورت پسرای مردم سرم پایین باشه

.

و کسی حق ندارد به من بگوید ” چقدر املی “!

.

من یک دختر مذهبی هستم 

.

 من معنای لذت بردن از زندگی را می دانم

.

من یک دختر مذهبی هستم 

.

من معنای شادی و خنده را می دانم

.

 من یک دختر مذهبی هستم 

.

من انسان غمگین و افسره ای نیستم

.

من یک دختر مذهبی هستم 

.

 من از زندگی به شیوه خودم لذت می برم

.

 من یک دختر مذهبی هستم

.

و باور کنید که من هم حق زندگی دارم!

.

 خداوندا ! تو به داد دل ما برس !




  • الهام

بعد یک عمر که سهراب سرود ، قایقی باید ساخت ..

.

داغ قایق به دلش ماند و گذشت ..

.

دل سهراب ز هیاهوی زمان سوخته بود ..

.

رخش از آتش بیداد برافروخته بود ..

.

خواست بگریزد از این شهر غریب، شهر نیرنگ و فریب ..

.

در دلش نقشه ی قایق که کشید، رفت و از همهمه ی داغ رهید ..

.

گوش کن سهراب !

.

دل ما هم چون تو بسی افسرد و گداخت ..

جای قایق این بار  ، کشتی باید ساخت ..



  • الهام

یک گوشه خلوت

توی صحن انقلاب

که نگاهم بیفتد هی، به گنبد و بارگاهتان آقــــــــا؛


 
شب جمعهـ بود؛

 
و فقط
 
حَریـــــم حَرمِـــتان

 
خلوت
 
و چشمانم؛

...
زیارت جامعه کبیره میـ خواندم
 
که یکباره بهت تمام را برد ...!
 
نوشته بود:

" وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ "




و بکم ینزّل الغیث... و بکم ینزّل الغیث...!

کلماتی که از صبح زمزمه می شد در درونم!

.
.
.

باران گرفته بود

در دِلَمـ


فهمیدم

دلم برای شما تنگ شده است

یابن الحسن ...

 

  • الهام

با صد امید بر در این خانه آمدم


اقرار میکنم که تو خوبی و من بدم


مردود تر ز من نبود بنده ای ولی


باور نمیکنم که تو مولا کنی ردم...






  • الهام